بخشی از کتاب
شادی نیز مانند هیجانهای تیره خار دارد. عشق شدید به یک شخص، اعتقاد راسخ به یک چیز، درگیری کامل در زندگیای که ضمانتی به همراه ندارد، همه و همه گزینههایی هستند که میتوانند با رنج و آسیبپذیری همراه باشند. وقتی توان خود برای تحمل ناراحتی را از دست میدهیم، شادی را گم میکنیم. در واقع تحقیقات مربوط به اعتیاد نشان میدهد که در تجربههای نیرومند مثبت نیز مانند تجربههای دردناک، میتوانیم دچار بازگشت شویم.
ما نمیتوانیم فهرستی از هیجانهای آزاردهنده تهیه کنیم و بگوییم که نمیخواهم با اینها روبهرو شوم، یا برعکس فهرستی از هیجانهای مثبت بنویسیم و بگوییم :«میخواهم تمام اینها را تجربه کنم.» تجسم چرخهای که این انتخاب میتواند ایجاد کند آسان است: من شادی زیادی تجربه نمیکنم بنابراین منبع و ذخیرهای ندارم که در سختیها از آن بهره بگیرم و بنابراین سختیها با رنج بیشتری توام خواهند شد و از این روست که خود را به ناهشیاری میزنم و حال چون ناهشیارم، نمیتوانم شادی را حس کنم و این چرخه تکرار میشود.
در جریان کار خود دریافتهام که خوشحالی و شادی در تجربه متفاوتند. «شکرگزار و شاد بودن به این معنی نیست که تما مدت خوشحال باشیم.» گاه برای آنکه در این اظهار نظرها دقیقتر شوم، میپرسیدم :«چطور میشود که آدم شاد و سپاسگزار باشد، اما خوشحال نباشد؟» پاسخها شبیه به هم بودند و مضمون همه آن ها یکی بود :«خوشحالی به شرایط و موقعیت بستگی دارد، اما شادی به نوع نگرش و شکرگزاری.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.