انجمن قتل پنجشنبه ها آمیخته­‌ای از دسیسه، شوخی و ترحم است. در این داستان، علاوه بر روایت پر راز و رمز قتل و جنایت، با غم ­‌ها، افسوس‌­ها و مشکلات سالخوردگی هم آشنا می‌شویم. هریک از اعضای باشگاه، همسر، فرزند، شغل یا سلامتی­شان را از دست داده‌ اند اما همین از دست دادن­‌ هاست که روابط میان آنها را مستحکم‌ تر می‌کند.

در یک روستای آرام و خلوت، چهار دوست هر هفته جمع می شوند تا در مورد جنایت های حل نشده صحبت کنند؛ آن ها نام خود را انجمن قتل پنجشنبه ها گذاشته اند. وقتی جسد یکی از اهالی روستا به همراه عکسی اسرارآمیز در کنارش پیدا می شود، اعضای انجمن درمی یابند که اولین پرونده ی واقعی خود را به دست آورده اند. اما با افزایش تعداد جسدها، آیا اعضای این گروه غیرمعمول اما دوست داشتنی می توانند قبل از این که بیش از اندازه دیر شود، قاتل را دستگیر کنند؟

فهرست مهمانان دومین رمان جنایی لوسی فولی است.موضوع کتاب پیدا شدن جسدی در شب عروسی است که تصورش، هرکسی را به فکر فرو می برد.

در جزیره‌ای نزدیک ساحل بادخیز ایرلند، مهمانان دور هم جمع می‌شوند تا آغاز زندگی مشترک دو نفر را جشن بگیرند.در میانه ی مراسم  ناگهان چراغ ها خاموش می شوند، صدای جیغی به گوش می رسد، تاریکی مطلق همه جا را فراگرفته و با روشن شدن دوباره ی آن ها، جسدی پیدا می شود.تک تک افراد حاضر، رازی را سینه حمل می کند. حسادت، اشتباه و جنایت.

کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف استداستان دختر بچه‌ی هفت ساله‌ای به نام السا است. او با مادربزرگ هفتاد و هفت ساله‌اش زندگی می‌کند.السا، مقداری با همسن و سالانش فرق دارد. او عاشق ویکی‌پدیا است و مدام این سایت را چک می‌کند. غلط‌های املایی دیگران را پیدا کرده و اصلاح می‌کند. او، زیاد کتاب می‌خواند.

مادربزرگش، زن پر شر و شور و بامزه‌ای است که به کارهای عجیب و غریب علاقه‌ی بسیاری دارد. او حاضر است هرکاری بکند تا السا زندگی شادی داشته باشد.السا فقط یک دوست واقعی دارد: مادربزرگش. او و مادربزرگ شب‌ها به دنیای خیال سفر کرده و در آنجا ماجراجویی‌های بزرگ می‌کنند. مادربزرگ در دنیای قصه‌هایش، به السا یاد می‌دهد که شجاع باشد، از خودش حفاظت و در مقابل مشکلات مقاومت کند.اتفاق دردناک و نامنتظره زمانی رخ می‌دهد که مادربزرگ می‌میرد و السا تنها می‌شود؛ اما او حتی به پس از مرگش فکر کرده است. مادربزرگ ماموریت‌ها و مسئولیت‌هایی را به السا سپرده که باید انجام بدهد.

کتاب مانیفست قهرمان هر روزه به شما می آموزد که چه طور کار کنید، استرحت کنید، بیندیشید و به خود واقعی تان نزدیک و نزدیک تر شوید تا آنجا که رسالت تان را به انجام برسانید. در واقع یک اردوی خودسازی است با همراهی مربی که سال ها با مطالعه روی توانمندی های خودش و جهانش کار کرده و بلد است چه طور به زندگی نگاه کند.

رابین شارما ما را با تکه هایی از داستان های واقعی و الهام بخش از زندگی اسطوره های ورزشی، علم و هنر همراه می سازد. گاهی از تجارب خودش می نویسد تا آموزه هایش ملموس شود.از ترس می نویسد. بلایی خانمان سوز که به جان انگیزه ها و آرزوهامان می افتد و ما را در همان سطحی که هستیم نگه می دارد. راه رهایی از آن را هم می گوید.

شخصیت اصلی کتاب مردی به نام اوه تمام تمرکزش بر روی این بوده که زودتر این دنیا را ترک کرده و نزد همسرش سونیا برود و به نوعی عاشقانه دل‌باخته‌ی همسرش است. پس از مدتی اوه به این نتیجه می‌رسد که دیگر کاری برای به انجام رساندن نداشته و امیدی برای زندگی ندارد. از همین‌ رو تصمیم می‌گیرد که خودکشی کند. در ادامه‌ی داستان شاهد این هستیم که اوه هربار تصمیم می‌گیرد خودکشی کند، اتفاقی ناخواسته او را از این تصمیم واداشته و مانع از خودکشی او می‌شود.

یکی از کاراکترهای آن، یک زن ایرانی به نام پروانه است. زمانی که این شخصیت ایرانی وارد داستان می‌شود، جذابیت کتاب برای ایرانی‌ ها بالاتر می‌رود؛ چرا که منتظر هستند ببینند که نویسنده، چه تصویری از ایرانی‌ها در داستان به نمایش خواهد گذاشت.

کتاب یک به یک داستان سفر یک گروه کوچک کاری که بنیان گذاران، سهام داران و هسته ی اصلی یک اپلیکیشن مشهور هستند به یک کلبه در ارتفاعات آلپ است. این گروه تصمیم گرفته اند تعطیلات خود را در این محل بگذرانند و به اسکی بروند. صبح روز اول این گروه برای اسکی می روند اما اتفاقات آن چنان که آن ها می خواهند پیش نمی روند. این گروه درحالی که یک نفر را گم کرده اند برمی گردند اما تراژدی بعدی در راه است. بهمن، همه چیز را زیر خود فرو می برد و گروه گیر می افتند. در ادامه این تراژدی با مرگ افراد دیگری از این تیم شکل ترسناک تری به خود می گیرد.

این رمان سراسر احساسی هر دو در نهایت می‌ میرند ، که برای نوجوانان و بزرگسالان نوشته شده است، با کلمات سحرآمیز خود درک روشنی از مرگ و زندگی در ذهن خواننده تداعی می کند و به زیبایی نشان می دهد که چگونه می توان فقط در یک روز از زندگی به اندازه یک عمر لذت برد و به بهترین شکل ممکن زندگی کرد. شخصیت ها به طرز خارق العاده و دل انگیزی شخصیت پردازی شده اند. ما از نزدیک شاهد ذات انسانی، حالات درونی آن ها مانند شادی و غصه، عیب ها و ترس هایشان هستیم به سرعت با آن ها خو می گیریم.