کتاب مسائل نوجوانان و جوانان نشر مهراندیش نمونه‌هایی از مسائل نوجوانان و جوانان از جمله ارتباطات، مدرسه، افسردگی، پرخاشگری و خشونت، اضطراب، اعتیاد، هویت و ازدواج را مطرح می‌کند و به طرح راهکارهای مؤثر می‌پردازد.

اعمال شیوهٔ تربیتی مناسب در خانواده، مشارکت نوجوانان در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی، طراحی اوقات فراغت مشترک در خانواده، دادن مسئولیت به نوجوانان، دخالت دادن نوجوانان در مشکلات خانوادگی، درگیر کردن آنان در فرآیندهای حل مسئله و گفتگو درزمینهٔ گزینه‌های مقابله با مشکلات از سوی خانواده، می‌تواند در رشد تفکر شناختی نوجوانان و بهبود ارتباط با خود، مؤثر باشد.

کتاب خلع سلاح افراد خودشیفته به شما کمک می کند بر روابط خود با افراد خودشیفته کنترل داشته باشید. وقتی با یک فرد خودشیفته به عنوان یک دوست، یک عضو خانواده، یک شریک صمیمی یا یک همکار مواجه هستید، هیچ چیز بدون خواست آن ها انجام نمی شود. رابطه فقط می تواند یک جهت داشته باشد (راه آنها) و شما باید مدام انتظارات و رفتار خود را برای مطابقت با آنها تغییر دهید. از آنجا که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته یا NPD ، نگران کسب تحسین و قدرت هستند، همدردی با احساسات دیگران برایشان مشکل است. علاوه بر اینکه برقراری ارتباط مثبت با یک خودشیفته بسیار دشوار است، مشکل بعدی این است که اکثر خودشیفته ها از بیماری خود کاملا بی خبر هستند.

نویسنده در کتاب آرامش با ما از دستاوردهایش از سقوط به اعماق افسردگی و بازگشت به زیباییِ بودن می‌گوید. گفته‌های هیگ از رنج، امید، خودباوری و رضایتمندی، از سر پندآموزی نیست؛ بلکه مرواریدهایی‌ اند که از دل اقیانوس تاریکی‌ها صید شده‌‌ اند. به گفتۀ هیگ، کتاب آرامش کتابی است درهم‌ و برهم از هرآنچه به او آرامش می‌دهد؛ از گزیده‌هایی از متون تا دستور غذایی، از روایت‌هایی از زندگی افراد سرشناس تا فهرست فیلم‌های محبوبش. خواندن کتاب ترتیبی ندارد و می‌توان آن را در وقفه‌های کوتاه میان ضرب‌ آهنگ تند زندگی مطالعه کرد. مت هیگ روزنامه‌نگار و نویسندۀ کتاب‌های داستانی و غیرداستانی است که برای بزرگسالان و کودکان می‌نویسد. داستان‌های او بیشتر به سبک ادبیات گمانه‌زن است و آثار او به بیش از چهل زبان ترجمه شده است.

کتاب آیا می توانم رابطه ام را نجات دهم؟برگرفته از نظریات دکتر مایکل اس. برودر می باشد.

دکتر برودر در مقدمه چنین گفته است: عنوان این کتاب، آیا می‌توانم رابطه‌ام را نجات دهم؟ از شایع‌ترین مشکلاتی بوده‌ است که من در طول سه دهه در کارم به‌ عنوان روان‌شناس بالینی با آن مواجه بوده‌ام. این نه‌تنها سؤالی بسیار شایع است، بلکه برای بیشتر اشخاص و زوج‌ هایی که در طول این سال‌ها با من مشورت کرده‌اند، گیج‌کننده بوده‌ است. امیدوارم این کتاب به‌ نحوی به این پرسش پاسخ دهد تا شما به‌ سرعت بتوانید تصمیمی درست بگیرید و به راه‌ حلی برسید که برایتان قانع‌کننده باشد. برای این‌ که موضوع مورد بحث را ساده کنم، در سراسر کتاب برای روابطی همچون ارتباط زناشویی، ارتباط بین نامزدها، کسانی‌ که در مرحله‌ی آشنایی هستند یا هر نوع ارتباط بلندمدت یا کوتاه‌مدت و هر نوع جهت‌گیری جنسی، از اصطلاح رابطه استفاده می‌کنم که همچنین شامل زوج‌ هایی که از هم طلاق گرفته‌اند، در فکر آشتی هستند یا می‌کوشند قطع رابطه‌ی خود را توجیه کنند نیز می‌شود.

در کتاب یک فنجان آسایش برای مادران و پسران شان داستان‌هایی درباره ی ارتباط میان مادران و پسران درج شده است. کتاب حاضر، مجموعه‌ای از پنجاه و یک داستان کوتاه است. نگارنده، با بهره‌گیری از قالب داستان می‌کوشد با نگاهی روان‌شناسانه رفتار و تضادهای موجود بین مادران و فرزندان پسرشان را شرح داده و برای حل هر مشکل راهکاری ارائه نماید. از جمله داستان‌های مندرج در کتاب، می‌توان به این موارد اشاره کرد: تکه‌های یخ؛ مثل سنگ؛ دستورهای پی‌درپی؛ نوشته روی دیوار؛ قویدل؛ عبور از آب‌های مرزی؛ یک چیز فریبنده؛ ته مانده‌ای از گذشته؛ آن من هستم، در وسط؛ سال‌های پرخاطره؛ روان‌ شناسی معکوس؛ و استفاده از کلمات مان.

یک فنجان آسایش برای مادرها و پسران شان،پرده از اسراری عمیق و احساساتی زیبا میان مادران و پسران شان بر میدارد.

کتاب یک فنجان آسایش برای مادران و دخترانشان مادرها و دخترها حرف دل خود را بازگو می کنند پیوند مادر و دختر قدرت خود را از دست نمی دهد و تلخ و شیرین زندگی زنان به تصویر کشیده می شود همانطور که مادران به رشد و تربیت دختران خود می پردازند و آنان را به آستانه ی زنانگی می رسانند،دخترها هم در نیمه راه زندگی و بعد از آن به مراقبت از مادرانشان می پردازند همین که مادرها به دختران شان که مادر شده اند،این پیوند رشد یابنده و متغیر مادر و دختر همچون تکیه گاهی برای هر زنی در خواهد آمد. در این کتاب مادرها و دخترها،خرد،پند،اندرز و رازهای صمیمانه ای را که شما در کتاب دیگری نخواهید یافت به اشتراک می گذارند و با یکدیگر مبادله می کنند.

دختری بعد از اینکه خودش مادر می شود،بازگشت دوباره ی مادرش به زندگی خود را هدیه ای آسمانی می پندارد.

زن جوانی در اولین شب دانشگاه گریه می کند مادرش به او می گوید : تکیه گاهت را فراموش کرده ای…