بخشی از کتاب
سطلهای پر از خاکروبه و آشغال به طرف لردها پرتاب میکردند و شوالیهها را از روی زین اسبهایشان پایین میکشیدند. لیدی دارلا ددینگز شاهد زخم خوردن برادرش داوس بود. او موقع دفاع از خواهرش در برابر سه کارگر اصطبل مستی که قصد تجاوز به خواهرش را داشتند از ناحیهی چشم زخمی شد. ملوانانی که اجازه بازگشت به کشتیهایشان را نداشتند به دروازهی رودخانه حمله کردند و نبرد جانانهای با نگهبانان شهر به راه انداختند. سر لوتر لارجنت به کمک چهار صد سرباز نیزه دار به سختی توانستند آن ها را پراکنده کنند. در این مبارزه دروازهی رودخانه از وسط به دو نیم شد و صد نفر هم جان خود را از دست دادند که یک چهارم شان نگهبانان رداطلایی بودند.
پیشنهاد صلح شاهزاده تیمور با مخالفتهای شدیدی در کینگز لندینگ رو به رو شد. ملکه ویستیا به تندی در برابرشان ایستاد و اعلام کرد: «بدون فرمان برداری و تسلیم، هیچ صلحی در کار نخواهد بود!» و دوستانش در شورای پادشاهی سخنانش را تائید کردند. اوریس براتیون که در این سالهای اخیر خمیده و تلخ شده بود، اصرار داشت که فورا شاهدخت دیریا را پیش پدرش بازگردانند. لرد اوکهارت زاغی فرستاد و پیشنهاد کرد دختر دورئی را «به یک فاحشه خانهی پست در کینگز لندینگ بفروشند تا تمام گداهای شهر بتوانند از او کام بگیرند.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.