بخشی از کتاب
هنگامی که برای اولین بار رویکرد تلههای زندگی را تنظیم میکردیم، به درمان بیمار قابل توجهی به نام جد پرداختیم. جد نمونه بارزی از تله خود کوبنده است.
جد از ارتباط با یک زن به زن دیگر میرفت و معتقد بود که هیچکدام از زنانی که به مقالات آنها میرود، آن کسی که میخواهد نیست. هرکدام از آنها سرانجام جد را ناامید میکردند. صمیمانهترین نوع رابطهای که جد به آن رسیده بود، شیفتگی با زنانی بود که او را از نظر جنسی تهییج میکردند. مشکل اینجاست که چنین روابطی ماندگار نیستند.
جد با زنان «ارتباط» برقرار نمیکند، او آنها را «فتح» میکند. نقطهای که جد در آنجا علاقهاش را از دست میدهد، دقیقا همان نقطهای است که علاقه را به دست آورده، زن عاشق او شده است.
جد: از اینکه زنی مدام نزدیک من باشد و هرجا میروم کنار من باشد بیزارم. خصوصا زمانی که در مکانهای عمومی و در جمع هستیم. فقط دلم میخواهد فرار کنم.
جد با تنهایی دست و پنجه نرم میکند. احساس پوچی و خستگی دارد. حفرهای در درون دارد و همچنان دنبال زنی میگردد که این حفره را پر کند. جد معتقد است که چنین زنی را هرگز پیدا نمیکند. باور دارد که همیشه تنها بوده و تا همیشه هم تنها خواهد ماند.
جد در دوران کودکی نیز این تنهاییِ دردناک را حس میکرد. هرگز پدرش را نشناخت و مادرش سرد و بی عاطفه بود. نیازهای «عاطفی» هیچکدام از آنها بر آورده نشده بود. او با کمبود محبت بزرگ شد و اکنون به عنوان یک فرد بزرگسال نیز در حال ساخت همان محیط عاری از احساس و عاطفه است … وقتی جد برای درمان سراغ ما آمد، بارها و بارها او را به چالش کشیدیم. سعی کردیم هر زمان که به دفاع از خودش میپردازد، تلهای که در آن گرفتار شده را کمرنگتر کنیم. بسیار مهم بود که به او نشان دهیم که خالصانه ناراحتی او را در مورد نزدیک شدن به سایر افراد، خصوصا به خاطر پدر و مادر به شدت بی عاطفهاش، درک میکنیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.