بخشی از کتاب
فرزندان خوزه آرکادیو دهانشان با شنیدن ماجراهایی که ملکیادس نقل می کرد، باز می ماند. آئورلیانو که در آن هنگام، پنج ساله بود، تا سالها بعد و زمانی که بزرگ شد، تصویر زنده ملکیادس را همچنان در ذهن داشت که در کنار پنجره اتاق، زیر پرتو طلایی رنگ خورشید، می نشست و با لحنی جذاب، در حالی که دانه های عرق روی پیشانی بلندش دیده می شد، آنها را به سرزمین رویاها می برد و تاریکیهای اسرار آمیز آنجا را نورباران می کرد.
خوزه آرکادیو، برادر بزرگتر آئورلیانو نیز که همنام پدرش بود، همان تصویر زنده و زیبا را همچون میراثی گرانبها به بازماندگانش سپرد. ولی اورسولا از نخستین دیدار خود با ملکیادس، خاطره خوشی نداشت، زیرا درست در لحظه ای وارد اتاق شد که او شیشه محتوی بی کلرور جیوه را به زمین انداخت و شکست.
اورسولا گفت:
– شیطان به اینجا می آید!
ملکیادس در مخالفت با او اظهار داشت:
– این گونه نیست! این موضوع به اثبات رسیده که شیطان از سولفور درست شده، در حالی که این مایع، از ترکیبات سوبلیمه است.
آئورلیانو بدون اینکه فرصت را از دست بدهد، ماهی طلایی را بالا برد و گفت:
– اشکالی ندارد، بیا اینجا!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.