بخشی از کتاب
زمانی که احساساتتان را از تصمیماتتان جدا می کنید، اغلب سبب می شوند پیچیدگی و عمق بیش تری از احساساتتان را تجربه کنید. برای مثال ممکن است در مقطعی احساس افسردگی کنید. اما اگر افسردگی تان را تفکیک و با دقت بیش تری آن را بررسی کنید، ممکن است متوجه شوید از علت چیزی که باعث افسردگی تان شده است عصبانی هم هستید. حالا داریم به نتایجی می رسیم.
به جای این که آدم احمق افسرده ای باشید که روی کاناپه افتاده و دربرابر این حقیقت که زندگی بی معناست سر تسلیم فرود آورده است اوه، راستی اصلا هدف زندگی چیست؟ آن خشم می تواند انگیزه ای باشد برای انجام کاری در رابطه با موقعیتی که در آن هستید تا از زندگی پا پس نکشید، بلکه درگیر آن شوید. انسانی که احساساتش را به خوبی تنظیم کرده دقیقا همین است. مسئله شاد بودن و داشتن حبابی از احساس رضایمندی در تمام اوقات نیست. منظور شناسایی لایه های احساسات موجود در وجودتان و استفاده از آن ها در راه های مفید است. خشم می تواند به عمل تبدیل شود. ناراحتی می تواند به پذیرش ختم شود. گناه می تواند به تغییر منتهی شود و هیجان می تواند باعث انگیزه شود. زندگی به معنای کنترل احساساتمان نیست. این کار غیرممکن است. چه بخواهیم چه نخواهیم، احساسات می آیند و می روند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.