بخشی از کتاب
ای جی شانه اش را بالا می اندازد و چشمک می زند و می گوید: آره آره. اصلا داستان قشنگی نیست.
اما حس می کند کمی سرخ شده و می پرسد: منظورت چیه؟ باید بدونی که هیچ داستان عاشقانه ای وجود نداره و دومینیک با یکی دیگه قراراش رو گذاشته.
ای جی با خوش خلقی می خندد و می گوید: جینا کسی نیست که باهاش قرار بذاری. جینا فقط به درد چیزهای دیگه می خوره. ببخشید. فقط می خواستم باهات شوخی کنم. دومینیک می گفت مجردی و به نظر می رسه دختر خوبی باشی. چه اشکالی داره بخوام دوستم خوشحال باشه؟
اما می خندد و جواب می دهد: دوستت خیلی شیرینه ولی این ایده ی خوبی نیست. چی می شه اگه یه روزی بیاد و من مجبور به رفتن باشم؟ چی می شه اگه ما با هم باشیم و می تونستیم توی یه خونه زندگی کنیم و من هر بار که شیر آب می شکست ازش می خواستم اون رو تعمیر کنه؟! ایده ی بدیه، بدترینه. من این طور زندگی رو دوست ندارم.
-چی می شد اگه دیوانه وار عاشقش می شدی و بعد می فهمیدی نیمه ی همدیگه هستید؟
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.