بخشی از کتاب
راستش توی هر کاری ناموفق بودم؛ هم در زندگی، هم در خودکشی. از همه بدتر این بود که این وضعیت برایم عادت شده بود. روی کرهی زمین هزاران نفر مثل من به هیچ دردی نمیخورند. نباید از خودم بیشتر از این انتظار داشته باشم. وقت آن رسیده بود که کمی اراده بارِ زندگی خودم کنم. خب زندگی را به من داده اند، پایان دادن به آن بماند به عهدهی خودم! من از توان تفکر، زیبایی و خوش اقبالی بی بهره ام، اما بدبختیام در این وضعیت نامتعارف در این است که به آن آگاهم. تنها استعدادی که دارم روشنبینی است. شکست در زندگی را قبول میکنم… اما شکست در خودکشی؟! از خودم خجالت میکشم که وارد زندگی شدهام اما عرضهی خارج شدن از آن را ندارم!!!
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.