بخشی از کتاب بازی ها
دکتر اسپیتز (Dr. R. Spitz) متوجه شد نوزادانی که پس از تولد، مدتی طولانی از آغوش محروم میشوند، بهتدریج دچار افت روانی جبرانناپذیری میشوند و چهبسا سرانجام با ناراحتیهای روانی ناشی از آن از پای درمیآیند. بهعبارتِدیگر، آنچه اسپیتز محرومیت عاطفی مینامد، ممکن است کشنده باشد. این ملاحظات به ظهور فرضيۀ گرسنگی محرک در نوزاد منجر شد و همچنین نشان داد که مطلوبترین محرکها، آنهایی است که از راه صمیمیت جسمی عمل میکند.
با درنظرگرفتن تجربههای روزمره، پذیرش این نتیجهگیری چندان دشوار نیست. نظیر چنین پدیدهای در بزرگسالانی هم که در معرض محرومیت احساسی قرار میگیرند، دیده میشود. بهتجربه ثابت شده است که اینگونه محرومیتها ممکن است باعث روان پریشی (پسیکوز) موقت شود یا دستکم شخص را دچار اختلالات روانی کند. در گذشته، در محکومان به حبسهای انفرادی طولانیمدت دیده میشد که محرومیتهای اجتماعی و احساسی اثراتی مشابه گذاشته است. درحقیقت، زندان انفرادی ازجمله تنبيههایی بود که حتی زندانیانی که دربرابر شکنجه سخت و مقاوم شده بودند، از آن وحشت داشتند. اکنون هم این یکی از روشهای معروف برای واداشتن زندانیان به همکاری سیاسی است. درمقابل، تشکیلات اجتماعی بهترین اسلحۀ شناختهشده برای مقاومت دربرابر همکاری سیاسی است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.