بخشی از کتاب انسان در جستجوی معنا
مراحل خودکشی تقریبا از ذهن همهی ما گذشته بود؛ همهی ما این اندیشه را ولو برای مدت کوتاه تجربه کرده بودیم. اندیشهای که زاییده وضع موجود بود، خطر مرگ که همواره تهدیدمان میکرد و نزدیک بودن مرگ کسانی کخ زیر شکنجه بودند، به علت عقیدهی استوارم که بعدا به ذکر آن خواهم پرداخت، نخستین شب ورودم به اوردوگاه با خود پیمان بستم که «به سیم خاردار نزنم.» این عبارتی بود که در اردوگاه به کار میرفت و بهترین شیوهی خودکشی بود که با دست زدن به سیم خاردار برقدار انجام گرفت. گرفتن چنین تصمیمی برای من خالی از اشمال نبود. از آنجا، که شانس زنده ماندن و یا رویدادهایی که موجب رهایی میشد کم بود، خودکشی دیگر معنایی نداشت. هیچکس اطمینان نداشت جز کسانی باشد که از همهی گزینشها جان سالم به در در برد. زندانیان آشویتش در نخستین مرحله ضربهی روحی از مرگ وحشت نداشتند. حتی اتاق گاز پس از چند روز نخست، ابهت خود را از دست میداد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.