بخشی از کتاب
در مجموع ما ایرانیها علاقهی چندانی به روبرو شدن با حقایقی که به هر دلیلی مطابق میل و سلیقه مان نباشد نداریم. از بیماری صعب العلاجی که خدای ناکرده گریبان خود و یا عزیزی از اطرافیان مان را گرفته تا معضلات و مشکلات اجتماعیمان ترجیح میدهیم در بهترین حالت با سکوت به آسانی از کنار آن بگذریم و به این منظور در حادترین شرایط با «انشاءالله» و «به امید خدا» و در اوج بی علاجی «هر چی خداوند مقدر کرده باشد»، صورت مسئله را پاک کنیم؛ غافل از اینکه به استناد دهها توصیهی مسلم انجام اینگونه امور را خداوند به عهدهی خود ما قرار داده و قرار هم نیست اگر کوشش در رفع معضل نکنیم خود بخود حل شود.
داستان عامیانهی درویشی که سگ کاسهی روغنش را لیسیده بود و آن را نجس کرده بود را که میدانید. درویش مالباخته تنها به این دلخوش کرده بود که: انشاءالله گربه بوده. در صورتی که خودش خوب میدانست واقعا آن که کاسهاش را لیسیده و نجس کرده بود سگ بود نه گربه. ما هم اکثر مسائل مان را خوب میدانیم ولی حتی خودمان را هم گول میزنیم؛ یعنی نه اینکه الزاما قصد دروغگویی داشته باشیم بلکه بر حسب عادت فکر میکنیم این جور راحتتر هستیم.
و این مشکل وقتی که در وجود ما ایرانیها وجود داشتخوب حالا همین هموطن وزیر شد… وکیل شد… این روحیه را که از خودش دور نمیتواند بکند. در رأس سازمان تحت نفوذش هم علاقهای به دانستن مشکلاتش نخواهد داشت چه رسد به آن که آنها را حل کند، تا به وجود مشکل اعتراف نداشته باشی که درصدد حلش برنمیایی! این است که وقتی مصاحبه میکند یا وقتی برنامه میریزد یک جایش لنگ میماند. میشود همین که هست. پس در اینجا دیگر دولت و ملت نداردهمه بدون اینکه الزاما قصد بدی داشته باشند همان امر بد را اجرا میکنند.
وقتی قرار باشد مشکلات را به روی خودمان نیاوریم ظاهر قضیه جامعهای را میبینیم ساکت، آرام، معقول، همه سر به زیر نه کسی خلاف میکند و نه چشم کسی به نامحرمی میافتد و نه آثاری از این همه تلاطم بسیار طبیعیِ جامعهای که اصطلاحا جامعهی جوان است، به چشم میخورد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.