بخشی از کتاب
هیچیک از کلاسهای هری بهاندازهی کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه جذاب و دوستداشتنی نبودند. از همه بدتر کلاس معجونها بود. این روزها اسنیپ بسیار کینهجو شده بود و کسی نبود که علت آن را نداند.
ماجرای لولوخورخورهای که به شکل اسنیپ درآمد و بالباسهای مادربزرگ نویل ظاهر شد مثل توپ در تمام مدرسه صدا کرده بود. به نظر نمیرسید که این ماجرا برای اسنیپ خندهدار باشد. بهمحض شنیدن نام پروفسور لوپین آتش خشم در چشمانش شعلهور میشد و این روزها خیلی بیشتر از قبل به تهدید و تحقیر نویل میپرداخت.
هری دیگر تحمل کلاس دم کرده و خفهی پروفسور تریلانی را نداشت. اصلاً حوصله نداشت از راز و رمز شکلها و نشانههای کجومعوج سر درآورد. هر بار که چشم پروفسور تریلانی به هری میافتاد چشمهای درشتش پر از اشک میشد و هری سعی میکرد به او توجهی نشان ندهد. با این که بسیاری از شاگردان کلاس، پروفسور تریلانی را به سرحد پرستش دوست داشتند هری به او علاقهی چندانی نداشت. پروتی پتیل و لاوندر براون هر روز ظهر هنگام صرف ناهار به سراغ پروفسور تریلانی میرفتند و هر بار که از آن برج مطرود دم کرده بازمیگشتند چنان بادی به غبغب میانداختند که گویی از اخباری اطلاع دارند که دیگران از آنها بیخبرند. تازگیها هنگام صحبت کردن با هری باحالتی ملایم و دلسوزانه حرف میزدند انگار هری را در بستر مرگ تصور میکردند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.