بخشی از کتاب
همه ما وقتی با والدین یا همسرمان اختلاف نظری داریم یا جروبحث میکنیم، تا حدی احساس ترس داریم ولی کسانی که بهطور کلی احساس امنیت میکنند، سریع از این وضعیت خارج میشوند، چون میدانند اگر از شریک زندگیشان بخواهند، دوباره اوضاع را آرام کرده و عشق خود را به آنها نشان میدهند. به این ترتیب ترس و نگرانیشان از بین میرود و متوجه میشوند چیزی واقعاً آنها را تهدید نمیکند ولی برای کسانی که ارتباط چندان نزدیکی با هم ندارند و از این بابت احساس امنیت نمیکنند، این ترسها فلج کنندهاند. یاک پانکسپ متخصص اعصاب و روانِ دانشگاه واشینگتن میگوید چیزی به نام آشفتگیِ شدید، اولیه یا اصلی بر ما حاکم میشود و در این موقعیت ما یکی از این دو کار را میکنیم؛ یا سعی میکنیم از شریک زندگیمان بخواهیم تا دوباره اوضاع را آرام کند و بابت عشقی که به ما دارد به ما اطمینان بدهد و این وابستگیمان را عمیقتر میکند، یا برای اینکه خودمان را آرام کنیم، از او دور میشویم و وانمود میکنیم به او نیازی نداریم. یا به او میگوییم: «به من نگاه کن و کنارم باش چون بهت نیاز دارم» یا «نمی ذارم به من آسیب بزنی چون خودم رو به راحتی پیدا میکنم و اوضاع رو تو دستم میگیرم.»
ما این راهکار را بهطور ناخودآگاه برای مقابله با ترسِ ناشی از قطع ارتباط در پیش میگیریم. اوایل معمولاً به نظر میرسد مؤثر و مفید است ولی هرچه اضطراب در ارتباطها افزایش پیدا میکند، زوج ها بیش تر به این راهکار پناه میبرند و دورِ باطلِ احساسِ ناامنیِ ناشی از آن باعث میشود از هم دورتر شوند و هر روز ناامنی در آنها، بیش تر. آنها به دفاع از خود رو میآورند و هر کدام در مورد دیگری و ارتباطی که با هم دارند، بدترین فکر ممکن را میکنند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.