بخشی از کتاب
سنوبال روبانهایی را هم که با آن دم و یال اسبها را در روزهای بازار تزیین میکردند در آتش انداخت. گفت:«روبان به منزله پوشاک است که علامت و نشانه انسانی است. حیوانات بایستی برهنه باشند.» باکسر با شنیدن این بیان کلاه حصیریاش را که در تابستان گوش هایش را از مگس حفظ میکرد آورد و با سایر چیزها در آتش انداخت. در اندک زمانی حیوانات هر چیزی که خاطره جونز را به یاد آنان میآورد از بین بردند.
بعد ناپلئون آنها را به طویله برگرداند و به هر یک جیره دو برابر معمول و به هر سگ دو بیسکویت داد. سپس حیوانات سرود«حیوانات انگلیس»را هفت بار از سر تا ته پیاپی خواندند و پس از آن خود را برای شب آماده ساختند و خوابیدند» خوابی که پیش از آن هرگز در خواب هم ندیده بودند. اما همگی طبق معمول سحر برخاستند و ناگهان حوادث پرشکوه شب پیشین یادشان آمد و دستهجمعی رو به چراگاه دویدند. کمی پایینتر از چراگاه تپه پشتهای بود که تقریباً بر تمام مزرعه مشرف بود. حیوانات به بالای آن شتافتند و از آنجا در روشنایی صبحگاهی به اطراف خیره شدند. همه مال آنها بود. هرچه که میدیدند مال آنها بود! مست و سرشار از این فکر به جست و خیز افتادند. و در هوا شلنگ برداشتند. میان شبنمها غلط زدند و در علفهای شیرین تابستانی چریدند. کلوخها را لگدمال کردند و بوی تند آن را بالا کشیدند. سپس به منظور تفتیش گشتی به اطراف مزرعه زدند و با سکوتی آميخته با تحسین زمین زراعتی» یونجهزار باغ میوه استخر و جنگل کوچک را ممیزی کردند. گویی این چیزها را قبلاً ندیده بودند. و حتی حالا هم مشکل باور میکردند که همه از آن خودشان است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.