بخشی از کتاب
پویایی اگزیستانسیال قابل تلفیق با مدل تکاملی نیست. هیچ دلیل قانع کنندهای برای یکی دانستن دو مفهوم «بنیادین» (یعنی مهم، اساسی) و «نخستین» (یعنی اولین به لحاظ تاریخ رویداد) وجود ندارد. اکتشاف عمیق از چشمانداز اگزیستانسیال به معنای اکتشاف درگذشته نیست، بلکه به معنای روبیدن و کنار زدن دلواپسیهای روزمره و تفکر عمیق فرد دربارهی موقعیت اگزیستانسیالش است. این به معنای تفکر خارج از زمان است، تفکر دربارهی رابطهی میان پا و زمین زیر پا، میان خودآگاهی فرد و فضایی که احاطهاش کرده است؛ به معنای فکر کردن دربارهی شیوهی شدن و بودن فرد نیست، بلکه به معنای تفکر دربارهی خود فرد است. اهمیت گذشتهی فرد – که همان خاطرهی فرد از گذشته است – تا جایی ست که بخشی از هستی فعلی فرد را میسازد و بر شیوهی فعلی روبهرو شدنش با دلواپسیهای غایی تأثیر میگذارد؛ ولی همانطور که بعداً توضیح خواهم داد، پرارزشترین عرصه برای اکتشاف درمانی نیست. زمان حالی که آینده را میسازد، مهمترین زمان در درمان اگزیستانسیال است.
این تفاوت بدان معنا نیست که فرد نمیتواند عوامل اگزیستانسیال را در چارچوبی تکاملی بیابد (در واقع، فصل سوم تکامل مفهوم مرگ برای کودک را عمیقاً مورد بررسی قرار میدهد)؛ ولی به این معناست که وقتی فرد میپرسد «در این لحظه، سرچشمهی بنیادی ترین دلواپسیها در عمیقترین لایههای وجودم کجاست؟»» دیگر مسائل تکاملی به کار نمیآیند. گرچه نخستین تجربیات فرد، اهمیت انکارناپذیری در زندگی دارند، ولی پاسخی برای این سؤال اساسی به ارمغان نمیآورند. در واقع، بازماندهی این تجربیات نخستین، سکون زیست شناختی ای پدید میآورد که پاسخ را در ابهام نگه میدارد. پاسخ این پرسش فرا فردی است. پاسخی ست ورای تاریخچهی زندگی خصوصی هر فرد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.