بخشی از کتاب
هیچ دانشی از من پنهان باقی نمانده بود! به همان اندازه، این امکان وجود نداشت که انسان با دقت کامل و جزئیات لازم، از هر اندیشه و اظهار نظر و دانش و اطلاعاتی سر در نیاورد. در آن مکان، کوچک ترین سردرگمی یا جهالت یا کندذهنی وجود نداشت. همه چیز به طور واضح و گویا بیان می شد؛ همه چیز به خوبی درک می شد و کسی نبود که چیزی را به اشتباه درک کند. تاریخ در آن مکان، ماهیتی ناب و خالص داشت. درک مطالب و اخبار گوناگون، مطلق بود. من نه تنها به کارهایی که مردم انجام می دادند آگاهی کامل داشتم، بلکه درک می کردم چرا این کارها را انجام می دادند، و چگونه اعمل انسان ها می توانست بر شعور و ادراک انسان هایی دیگر، در مورد واقعیت ها و حقایق موجود، تاثیری بسزا داشته باشد. تمام این اطلاعات، حالتی کامل و تکمیل شده، نسبت به هر واقعه یا شخص یا اصلی روحانی، به ارمغان می آورد. این حالت کمال، به هیچ وجه در کره خاکی قابل ادراک نبود، و به سختی نبود، و به سختی می توانم آن را به دیگران توضیح دهم…
اما این کار، به مراتب بیشتر و جدی تر از یک روند ذهنی ساده بود. من می توانستم احساسات باطنی دیگران را حس کنم، به ویژه هنگامی که در حین انجام همان کارها و اعمال بودند. این درست به این می مانست که من در قالب آنها نفوذ یافته باشم و به درونشان حلول کرده باشم. من می توانستم دردها و شادی ها و اندوه ها و هیجانات باطنی انسان ها را به خوبی درک کنم؛ زیرا مجاز بودم که آن ها را، درست مانند خود آن انسان هایی که در شرف تجربه آن ها بودند، تجربه کنم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.