بیوگرافی ونسان ون‌گوگ از ۲۱ سالگی تا ۳۷ سالگی را در قالب داستانی کلاسیک به نمایش می‌گذارد. ون‌گوگ در ۳۷ سالگی بر اثر فقر و مشکلات روانی خودکشی می‌کند.

ون‌گوگ در طول زندگی به برادرش تئو نامه‌‌های زیادی می‌‌نویسد که منابع اصلی برای نگارش این کتاب نیز محسوب می‌‌شوند. تئو نقش مهمی در زندگی ون‌گوگ داشت و این دو به شدت به یکدیگر وابسته بودند.

داستان زندگی ونسان از ۲۱ سالگی شروع می‌شود. او در این سن زندگی راحتی دارد. شغل مناسبی دارد و به نظر می‌رسد در آینده نیز پیشرفت خواهد کرد و به جایگاه‌های بالاتری خواهد رسید. اما همه‌چیز خیلی سریع از بین می‌رود و سختی‌های زندگی ونسان روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود.زندگی‌نامه ونسان ون‌گوگ، شاید یکی از تلخ‌ترین و ماندگارترین زندگی‌نامه‌هایی باشد که می‌توانید در طول زندگی خود بخوانید. یک کتاب تلخ، اما بسیار زیبا.

کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف استداستان دختر بچه‌ی هفت ساله‌ای به نام السا است. او با مادربزرگ هفتاد و هفت ساله‌اش زندگی می‌کند.السا، مقداری با همسن و سالانش فرق دارد. او عاشق ویکی‌پدیا است و مدام این سایت را چک می‌کند. غلط‌های املایی دیگران را پیدا کرده و اصلاح می‌کند. او، زیاد کتاب می‌خواند.

مادربزرگش، زن پر شر و شور و بامزه‌ای است که به کارهای عجیب و غریب علاقه‌ی بسیاری دارد. او حاضر است هرکاری بکند تا السا زندگی شادی داشته باشد.السا فقط یک دوست واقعی دارد: مادربزرگش. او و مادربزرگ شب‌ها به دنیای خیال سفر کرده و در آنجا ماجراجویی‌های بزرگ می‌کنند. مادربزرگ در دنیای قصه‌هایش، به السا یاد می‌دهد که شجاع باشد، از خودش حفاظت و در مقابل مشکلات مقاومت کند.اتفاق دردناک و نامنتظره زمانی رخ می‌دهد که مادربزرگ می‌میرد و السا تنها می‌شود؛ اما او حتی به پس از مرگش فکر کرده است. مادربزرگ ماموریت‌ها و مسئولیت‌هایی را به السا سپرده که باید انجام بدهد.

کتاب مادمازل شنل رمانی جذاب درباره زندگی کوکو شنل و لحظات دشوار چالش‌برانگیز زندگی او است. زنی که شهرت و ثروت در تمام عمرش نتوانست اندوه بشریت را از دلش بزداید.

گابریل شنل در فقر و در یک منطقه روستایی متولد شد. بعد از مرگ مادرش همراه خواهرانش به یتیم‌خانه فرستاده شد و آنجا راهبه‌ها استعداد بی‌ نظیرش در خیاطی را پرورش دادند. استعدادی که بعدها زندگی‌اش را متحول کرد و او را به سمتی سوق داد که با دوران مشقت‌بار کودکی‌اش به کلی متفاوت بود. او در جوانی توجه و محبت یک جوان ثروتمند را به دست آورد و زمانی که همراه معشوقش به پاریس رفت توانست طرح‌های زیبای مینی‌ مالیستی خود را از لباس‌هایش که نشانه شادابی و جسارت یک زن مدرن بود، وارد طبقه مرفه جامعه و محافل هنری کند.

کتاب اتاق داستان مادر و کودکی است که سال‌ها در یک اتاق کوچک در دل خانه‌ای دورافتاده زندانی شده‌اند.راوی داستان یک کودک ۵ساله به نام جک است که در اتاق به دنیا آمده و هیچ تصوری از دنیای بیرون از اتاق ندارد. همه‌چیز را در مقیاس اتاق می‌سنجد و چیزی غیر از آنچه تاکنون دیده نمی‌پذیرد. جک با مادرش در اتاق زندگی می‌کند. پیش از زندانی‌ شدن در این اتاق، مادر زندگیِ واقعی در جامعه را تجربه کرده است. اما جک تجربه‌ای مستقیم و بی‌واسطه از لمس دنیای واقعی ندارد. تصاویر ذهنی و جهان این کودک در همان چیزهایی خلاصه می‌شود که در اتاق دیده یا از زبان مادر شنیده است.

داستان زندگی این مادر و فرزند و آزار و اذیت و شکنجه‌های روحی و جسمی‌ ای که مادر در این اتاق متحمل شده بسیار دردناک و خواندنی است. شخصیت منفی داستان هم «نیک پیر» است. او این مادر و کودک را در اتاق زندانی کرده و خودش، بیرون از اتاق و در دنیای واقعی، درست همانند یک فرد معمولی کار می‌کند و روزگار می‌گذراند.

کتاب زنی در کابین 10 اثر دیگری از نویسندۀ کتاب معروف و پرطرفدار کتاب در یک جنگل تاریکِ تاریک است. روث ور، نویسندۀ رمان رازآلود و پرفروش در یک جنگلِ تاریکِ تاریک، حالا با رمان دیگری بازگشته است. رمانی به همان اندازه گیرا و مسحور کننده و این بار در دریا، ماجرایی جذاب که ما را به یاد آثار آگاتا کریستی می اندازد.

لو بلکلاک، روزنامه نگاری است که برای مجله ی گردشگری مطلب می نویسد و به تازگی، با مأموریتی وسوسه انگیز مواجه شده است: گذراندن یک هفته در یک کشتی تفریحی لوکس با تعداد کابین های محدود. در آغاز سفر، همه چیز بسیار عالی است و آسمان صاف، آب های آرام و همسفران خوب و خوش برخورد، نوید سفری بسیار لذت بخش را به لو می دهند. اما با گذشت چند روز، بادهای سرد و خشک شروع به وزیدن می کنند، آسمان تیره و تار می شود و لو، صحنه ای را می بیند که فقط می تواند آن را کابوسی ترسناک و تاریک بنامد.

کتاب پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت درباره ی پنج آدم هفتاد سال به بالاست که از نحوه ی برخورد جامعه با افراد مسن به ستوه آمده اند. بنابراین آسایشگاه شان را با این فکر ترک می کنند که به عنوان سارق مشغول به کار شوند چرا که به عقیده ی آنها شرایط زندانی ها در زندان به مراتب بهتر از سالمندان در آسایشگاه هاست.

آن‌ها تا قبل از فرار از خانه سالمندان، اعتراضاتی نیز نسبت به نحوه مدیریت آنجا می‌کنند؛ اما سرانجام، آن‌ها نقشه‌ای عجیب و جذاب برای فرار طراحی می‌کنند و در ادامه ماجراهای خنده‌دار، سرگرم‌کننده و پلیسی‌ای را رقم می‌زنند…

کتاب جاذبه ی میان ما داستان دختری به نام لوسی است. او کوچک‌ترین دختر خانواده‌ است که در دوران کودکی مادرش را از دست داده‌ است.  او سرزنده و پر شور است و همیشه توی حرف‌هایش طنز و شوخی موج می‌زند. مادر، یک قلب را برای او به یادگار گذاشته است. گردن آویزی به شکل قلب که از کودکی همراه لوسی است و دختر افتخار می‌کند که یادگار او قلب مادرش است.

لوسی با مردی به نام گراهام ازدواج کرده است. گراهام مانند پدرش یک نویسنده‌ی معروف است. لوسی و گراهام زندگی‌ای منظم و آرام دارند؛ زندگی‌ای که هیچ عشقی در آن نیست!

این دو نفر برای هم ساخته نشده‌اند. آن‌ها مانند یک ساعت دیواری، دقیق و بانظم کنار همدیگر زندگی‌شان را می‌کنند؛ بدون آنکه عاطفه‌ای میانشان باشد. اتفاقی رخ می‌دهد که زندگی منظم آن‌ها را دچار مشکل می‌کند.

کتاب نفرت بازی پرفروش‌ترین کتاب USA Today و یکی از برترین داستان‌های عاشقانه سال 2016 است.دختری جوان به نام لوسی هاتن در یک شرکت انتشارات کتاب کار می‌کند. میز کار او، درست روبه‌روی مرد جوانی با نام جاشوا تمپلمن است و این دو نفر، با تمام وجود از هم متنفرند و در هر فرصتی، بازی‌های گوناگونی را پیش می‌کشند تا نفرتشان را به هم ابراز کنند و این‌طور است که می‌توانند در ساعت‌های طولانی کار مشترک، یکدیگر را تحمل کنند. اما این نفرت‌ بازی زمانی به اوج خود می‌رسد که رقابتی برای یک ترفیع شغلی میان این دو نفر شکل می‌گیرد و هر دو امیدوارند تا با پیروزی در این رقابت، برنده‌ی بازی میان خودشان نیز شوند.نتیجه این بازی نیز استعفای جاشوا از اداره یا مدیر شدن لوسی است.