کتاب اتاق داستان مادر و کودکی است که سال‌ها در یک اتاق کوچک در دل خانه‌ای دورافتاده زندانی شده‌اند.راوی داستان یک کودک ۵ساله به نام جک است که در اتاق به دنیا آمده و هیچ تصوری از دنیای بیرون از اتاق ندارد. همه‌چیز را در مقیاس اتاق می‌سنجد و چیزی غیر از آنچه تاکنون دیده نمی‌پذیرد. جک با مادرش در اتاق زندگی می‌کند. پیش از زندانی‌ شدن در این اتاق، مادر زندگیِ واقعی در جامعه را تجربه کرده است. اما جک تجربه‌ای مستقیم و بی‌واسطه از لمس دنیای واقعی ندارد. تصاویر ذهنی و جهان این کودک در همان چیزهایی خلاصه می‌شود که در اتاق دیده یا از زبان مادر شنیده است.

داستان زندگی این مادر و فرزند و آزار و اذیت و شکنجه‌های روحی و جسمی‌ ای که مادر در این اتاق متحمل شده بسیار دردناک و خواندنی است. شخصیت منفی داستان هم «نیک پیر» است. او این مادر و کودک را در اتاق زندانی کرده و خودش، بیرون از اتاق و در دنیای واقعی، درست همانند یک فرد معمولی کار می‌کند و روزگار می‌گذراند.

کتاب اگر او با من بود (if he had been with me) رمانی تأمل برانگیز نوشته لورا نولین است که به پویایی های پیچیده دوستی، عشق و تأثیر انتخاب ها بر زندگی ما می پردازد. این کتاب که در سال 2012 منتشر شد، زندگی دو دوست دوران کودکی، پاییز و فینی را دنبال می‌کند که در چالش‌های بزرگ‌شدن، انتخاب‌ها و برخورد با عواقب آن انتخاب‌ها پیش می‌روند.

این کتاب از طریق روایتی صمیمانه و شخصیت‌های مرتبط، به خوانندگان نگاهی اجمالی به تأثیر عمیق زمان‌بندی، تصمیم‌گیری‌ها و پیوندهای پایداری که زندگی ما را شکل می‌دهند، ارائه می‌کند. به ما یادآوری می‌کند که حتی در مواجهه با مصیبت، قدرت دوستی و استحکام روح انسانی می‌تواند منجر به لحظات غیرمنتظره رشد و خودیابی شود.

کتاب بخشنده ستارگان داستان چند زن است که با هم عهد می‌بندند تا به مردمی که تا به حال کتاب نخوانده‌اند، کتاب برسانند و آن‌ها را با دنیایی ناشناخته آشنا کنند. زنانی که متفاوت فکر می‌کنند و در تلاشند تا در یک اقدام دسته‌جمعی این تفاوت فکری را به نمایش بگذارند.آنها مطمئنند این کار آن‌ها، دانش و بینشی تازه برایشان به همراه می‌آورد و کمک می‌کند تا جامعه با قدرت و امیدواری گام بردارد. آن‌ها به کتاب‌ داری در کنتاکی ملحق می‌شوند و تیمشان شروع به کار می‌کند. در این میان ماجراهایی برای هرکدام اتفاق می‌افتد و در کنارش، عشق نیز در دلشان جوانه می‌زند.

کتاب جاذبه ی میان ما داستان دختری به نام لوسی است. او کوچک‌ترین دختر خانواده‌ است که در دوران کودکی مادرش را از دست داده‌ است.  او سرزنده و پر شور است و همیشه توی حرف‌هایش طنز و شوخی موج می‌زند. مادر، یک قلب را برای او به یادگار گذاشته است. گردن آویزی به شکل قلب که از کودکی همراه لوسی است و دختر افتخار می‌کند که یادگار او قلب مادرش است.

لوسی با مردی به نام گراهام ازدواج کرده است. گراهام مانند پدرش یک نویسنده‌ی معروف است. لوسی و گراهام زندگی‌ای منظم و آرام دارند؛ زندگی‌ای که هیچ عشقی در آن نیست!

این دو نفر برای هم ساخته نشده‌اند. آن‌ها مانند یک ساعت دیواری، دقیق و بانظم کنار همدیگر زندگی‌شان را می‌کنند؛ بدون آنکه عاطفه‌ای میانشان باشد. اتفاقی رخ می‌دهد که زندگی منظم آن‌ها را دچار مشکل می‌کند.

در بخشی از کتاب جاناتان مرغ دریایی می خوانیم رخدادها چگونه می‌بایست ناگاهان در پندار کسی شکل بگیرد؟ بی‌تردید هر نویسنده دست‌پرورده و مخلوق خود را دوست می‌دارد و بر این یقین پای می‌فشرد که راز و رمز، بخشی از جادوست و در این‌ باره نیز به هیچ شرح و بیانی نیاز نیست.

پندارها، از دیرباز با آدمی همراه بوده؛ پیوسته در گوشِ روان به پچپچه سخن گفته و آرام و سبکبال از جهانی روشن و نرم، و آفریدگانی حرف می‌زند که با اندوه، شادی‌ها، پیروزی‌ها و نامردی‌ ها آنجا حضور دارند.

او حداقل با خودش صاف و صادق بود و از چنان شجاعتی برخوردار که با واقعیتِ بی‌معنا بودنِ زندگی رویاروی شود.

رمان‌های جنایی نظیر کتاب رقص در مسلخ ، لارنس بلاک به همان اندازه که به شدت اعصاب را فشرده می‌کنند، هوشمندانه، جذاب و از نظر احساسی، پیچیده هستند. در این میان، سری ماجراهای متیو اسکادر، با تمام نقص‌هایی که این شخصیت به عنوان یک انسان اجتماعی اما باوجدان دارد، مورد توجه و احترام بیشتر خوانندگان قرار گرفته و به عنوان نمونه همین کتابی که در دست دارید؛ یک اثر هنری در قالب داستان جنایی است.

ثروت، موقعیت اجتماعی و قدرت هیچ فردی در ذهن مت اسکادر بالاتر از قانون و اخلاقیات نیست. این پلیس سابق و کارآگاه خصوصی فعلی که حتی مجوز کارش لغو شده، استخدام می‌شود تا ثابت کند ریچارد تورمن همسر ثروتمند و دوست‌داشتنی خود را به وحشیانه‌ترین شکل ممکن به قتل رسانده است. در طول سالیان رفته و در دنیایی متأثر از الکل اسکادر بخش‌هایی از روح خود را جا گذاشته است اما اکنون در هوشیاری کامل و دوری از الکل این کارآگاه واقعگرای ادبیات جنایی امروز جهان، پا به دنیایی تاریک و زیرزمینی در نیویورک می‌گذارد که زندگی انسان‌ها به راحتی خریدوفروش می‌شود…

کتاب سقوط یک داستان عاشقانه در مورد دختری به نام اِما است. اِما تصمیم می‌گیرد از خانواده دور شود و آن‌ طور که دوست دارد زندگی کند بنابراین به امریکا می‌رود. خانه‌ای ساحلی اجاره می‌کند، در یک صبح برفی درست زمانی که همه چیز خوب پیش می‌رود، یک اتفاق می‌افتد که زندگی اِما را با تحولی عمیق روبرو می کند که دیگر آدم سابق نمی‌شود.

کتاب سم هستم بفرمایید یک رمان عاشقانه و فانتزی است که موضوع اصلی آن عشق ماورای مرگ است. نویسنده در این کتاب به بررسی رابطه عاشقانه و پرفراز و نشیب جولی و سم می‌پردازد که با مرگ ناگهانی سم به پایان می‌رسد.

در مراسم خاکسپاری سم، جولی حاضر نمی شود و تصمیم می‌گیرد با دور انداختن هرچه بیشتر خاطرات، سعی در فراموش کردن سم کند. اما یک روز، یک پیام صوتی به نام سم، همه چیز را به یادآوری می‌کند و خاطرات زنده می‌شوند. جولی که از شنیدن صدای سم، به شدت غمگین می‌شود، تصمیم می‌گیرد دوباره با تلفن سم تماس بگیرد، حتی اگر تا آن زمان فکر می‌کرد که او را برای همیشه از دست داده است. اما چگونه ممکن است سم پاسخ دهد؟!

متیو در کتاب فرندز درباره‌ی اعتیادش صحبت می‌کند، از شش هزار جلسه‌ی ترک اعتیاد، از شصت‌و‌پنج بار سم‌زدایی و بازپروری، از هفت میلیون دلاری که برای پاک‌شدن خرج کرده. او از زندگی پر زرق‌وبرق و باشکوه ستاره‌ بودن می‌گوید، از شهرت بی‌ حد و حصر و بار مسئولیتی که با خود به همراه دارد و از فرازونشیب‌های زندگی پرپیچ‌وخم‌اش با بیانی صادقانه و‌ صمیمی و با طنازی مربوط به خودش که هوادارها به‌خوبی آن را می‌شناسند.

کتاب با اینکه زندگی‌نامه است اما روند زمانی منظمی ندارد و متیو بارها و بارها به گذشته و حال می‌رود و گاهی حتی به سبک جریال سیال ذهنی ما را وارد هزارتوی زندگی‌اش می‌کند.
کتاب دوستان و عاشقان کتاب آسانی نیست. کتابی نیست که لب ساحل برای آرامش و فرار از واقعیت بخوانید. کتابی است تیز و واقعی. کتابی است که از شما می‌خواهد به چیزهایی فکر کنید که گاهی ممکن است تلخ و دردناک باشند، ولی مانند دوست خوبی که تا همیشه همراهتان است، دستش را به سمتتان دراز می‌کند، دستتان را می‌گیرد و با خودش بالا می‌برد.

کتاب ما دروغگو بودیم به موضوعات مهمی همچون اخلاق، خانواده، عشق، حقیقت و پذیرش خود می‌پردازد و شما را وارد ماجراهایی رازآلود می‌کند که فکرش را هم نمی‌کنید.

خانواده‌ی سینکلرها در ظاهر همه چیز دارند: خانه‌های مجلل، امکانات رفاهی بی‌نظیر و بروبیا و مهمانی‌های آن‌چنانی. کادنس یکی از نوه‌های هریس سینکلر از یک صدمه‌ی مغزی رنج می‌برد که باعث شده علاوه‌بر میگرن مزمن، بخشی از خاطرات خود را از دست بدهد. چه اتفاقی باعث این صدمه در مغز کادنس شده است؟ چه حقیقتی را سینکلرها می‌کوشند تا پنهان کنند؟ داستان با پرش‌های زمانی به حوالی زمان حادثه می‌رود و به حال برمی‌گردد تا جستجوی کادنس برای کشف حقیقت را نشان دهد. همه‌چیز از تابستان پانزده‌سالگی کادنس در جزیره‌ی اختصاصی سینکلرها شروع می‌شود، سالی که پدر و مادرش از هم جدا می‌شوند. تابستانی کذایی که کادنس عاشق می‌شود، قلبش می‌شکند و زندگی‌اش برای همیشه تغییر می‌کند.

کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد درباره‌ی دختری به نام ورونیکا است که خودکشی ناموفقی داشته است و برای درمان به مرکز روان‌ پزشکی منتقل می‌شود. ورونیکا دارای موقعیت‌های مناسبی برای دوستی و شغل خوب و… است، ولی احساس پوچی می‌کند. به طوری که انگار مشکل خاصی دارد و هیچ اتفاقی باعث نمی‌شود این خلأ برای او پر شود و کاملا ناامید است.

ورونیکا عاشق پسری می‌شود که این عشق او را از پوچی خلاص می‌کند و باعث می‌شود به زندگی امیدوار شود. در همین بازه زمانی، دکتر بیمارستان به ورونیکا می‌گوید که به علت مصرف زیاد دارو و اثرات داروها، قلبش دچار مشکل شده و چند روز بیش‌ تر فرصت زندگی ندارد.
آگاهی از مرگ و یک هفته بلاتکلیفی و سرگردانی بین مرگ و زندگی در نهایت باعث تحول ورونیکا می‌شود و او را به زندگی مشتاق می‌کند. کل داستان در هفته‌ای می‌گذرد که ورونیکا مشغول به کشف خود است.
ورونیکا برای مدتی با سایر بیماران در تیمارستان زندگی می‌کند و در این مدت پزشکان و سایر بیماران ورونیکا را تشویق می‌کنند تا درکش را از جنون و زندگی زیر سوال ببرد و این قضیه باعث شد تا او نسخه‌های جدیدتری از خودش را کشف کند که تا به حال نمیدانسته وجود دارند و نسبت به ورونیکای قبلی رضایت بخش‌ تر هستند…

کتاب یکی از ما دروغ می گوید داستانی جنایی و راز آلود است که با داستان زندگی جوانانی که برای چنین اتفاق‌هایی زیاد از حد کم سن و سال هستند گره می‌خورد.نیت، برانوین، کوپر و ادلاین به همراه سایمون تنبیه شده و به اتاق تنبیه فرستاده می‌شوند. اما بعد با مرگ ناگهانی و به ظاهر بی‌دلیل سایمون، پای هر چهار نفر به ماجرایی باز می‌شود که می‌تواند به راحتی آینده آن‌ها را برای چندین و چند سال تحت شعاع قرار دهد.

همیشه وقتی صحبت از جنایت می‌شود ذهن ما به سمت افرادی بالغ و بزرگ سال می‌رود، کسی نمی‌خواهد بپذیرد که شاید یک فرد دبیرستانی بتواند به حدی در وجودش خشم ذخیره کند که منجر به چنین واقعه‌ای گردد.

کتاب یکی از ما نفر بعد است در ادامه رمان “یکی از ما دروغ می‌گوید” یک بازی پیامکی خطرناک در دبیرستان بیویو به راه می‌افتد. سال گذشته در حومه سن‌ دیگو یک نرم‌افزار شایعه‌پراکنی منجر به مرگ فردی شد و چند برنامه شایعه‌پراکنی کوچک آن را سرمشق خود قرار دادند. این‌ بار فردی ناشناس پیامی حاوی بازی جرأت یا حقیقت برای دانش آموزان بیویو می‌فرستد و هیچ‌کس از آن در امان نیست. اگر حقیقت را انتخاب کنید یا جواب ندهید یکی از رازهایتان برملا می‌شود. اگر جرئت را انتخاب کنید و مأموریت آن را انجام دهید جان سالم به در می‌برید. اوایل این بازی سرگرم‌کننده است تا اینکه منجر به مرگ یک دانش‌آموز می‌شود. این مرگ تصادفی بوده یا یک قتل؟ دو دانش‌آموز سال سومی به نام‌های میو و ناکس درگیر پیدا کردن دست‌های پشت پرده این بازی می‌شوند. چهار نفر بیویو هم در داستان حضور پیدا می‌کنند اما پایه این داستان بر مبنای اتفاقات خانوادگی و مشکلات فردی سه شخصیت اصلی است.