خلاصه کتاب قاتل بی چهره
داستان کتاب از جایی شروع میشود که ماکس رود به همراه جولا، دختر خواندهاش، به مدرسهای دعوت میشود تا با والدین دانشآموزان در مورد رمان مدرسه خون صحبت کند. ناگهان تماسی از بیمارستان به او میرسد که او را به دیدن مردی محتضر که خود را جاشوا معرفی میکند، احضار میکند. جاشوا به ماکس میگوید که او را برای انجام یک ماموریت هولناک انتخاب کرده است.
از طرفی دیگر، جولا توسط فردی ناشناس ربوده میشود. ماکس که خود را درگیر ماجرایی پیچیده و خطرناک میبیند، به کمک کارآگاه اشمیت سعی میکند جولا را پیدا کند و از رازهای تاریک جاشوا پرده بردارد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.