بخشی از کتاب
نمیدانم رابطه پگاه با برادرش چطور بود. امین که از وقتی دنیا آمد روی مخ من بود. جز آن وقتهایی که تازه حرف زدن یاد گرفته بود و به من میگفت: «نسی.» نمیتوانست حرف «ر» را درست تلفظ کند. «ر» ها را نمیگفت، یا به جایش «ل» میگذاشت. وای، ولی مگر میشود یک روز دیگر نباشد! پگاه سر کلاس زبان توی لکچرش درباره خانوادهاش فقط گفت یک برادر دارد که موزیسین است. یکبار هم گفت برادرش موافق آیلتس گرفتن و رفتنش از اینجا نیست. همین؟ خب چرا؟
بابا همیشه میگوید این هنریها آدمهای خطرناکی هستند. راست میگوید. انگار یا به هم خیانت میکنند، یا دعوا دارند، یا معتاد میشوند یا خودشان را میکشند. از خدایش هم باشد خواهر آیلتس بگیرد. حالا برود یا نرود را نمیدانم. من که هیچوقت جایی نمیروم. زبان را هم اندازهای میخوانم که به درد همین جایم بخورد. ولی معلوم نیست او چه کار به کار خواهرش داشته؟ بیچاره. چه میگویم من؟ حالا که مرده طفلک…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.